همراه با بهار

اولین برف

وای خداوندا قدرتت را چه زیبا به من انسان می نمایانی امروز اولین برف زمستان 1389شروع به بارش کرده و ما از این زیبائی خیلی خوشحالیم این برف در حالی شروع به باریدن کرده که هکه ناامید شده بودیم اما صبح که از بستر خواب بیرون آمدیم روی لبهای همه لبخندی زیبا نشاند . الان که در حال تایپ کردن این مطلب هستم برف به زیبائی پرهای قو از آسمان می بارد و من از پنجره شاهد این بارشم قراره با دوردونه مامان بریم پارک برف بازی سال گذشته خیلی کوچولو بود اما امسال کاملا معنی زیبای برف و درک میکنه می خوام براش یه آدم برفی کوچولو مثل خودش درست کنم خیلی هیجان دارم ببینم چه عکس العملی نشون میده. تا بعد.......
1 اسفند 1389

سردرگمی

امروز که دارم این مطالب و می نویسم از یه دوره وحشتناک جون سالم به در بردم دو هفته پیش بهارم یک دفعه تب کرد 40درجه این تب وحشتناک تا 4روز ادامه داشت دکتر براش اموکسیسیلین تجویز کرده بود بعد از مصرف این دارو یکدفعه حالش بدتر شد در حدی که یک شب دوراز جونش انگار نمی تونست نفس بکشه سینش حسابی خراب شده بود تا صبح تو بغلم همین که نمی تونست نفس بکشه ریه میکرد و صدام می زد منم باهاش گریه میکردم شب وحشتناکی بود ، وای غذام که نمی خورد دیگه در حد فجیعی داشتم افسردگی می گرفتم نمی دونستم باید چه کار کنم بعد از حدود 10روز پرنسس مامان که کلی لاغر شده بود کم کم شروع به غذا خوردن کرد 2روزی خوب بود تا دوباره یکدفعه تب و اس اس و پاشم که حسابی سوخته بود دیگه میخو...
1 اسفند 1389

یک مروارید کوچولو

دوباره سلام سلامی به گرمی بخاریهای گرما بخش زمستانی دختر کوچولوی مامان بلاخره دوباره یکدونه از مرواریدتی سختش داره در میا مثل یه مروارید کوچولو از زیر لثه هاش نیش زده نفس کوچولو سر این یه ذره دندون کلی عذاب کشید اما بلاخره دندونش در اومد نمی دونم امیدوارم تا هوا گرم نشده بقیشونم در بیان .
1 اسفند 1389

دوباره رحمت

امشب 29بهمن روز سپندارمذگان مبارک باشه از صبح آسمون شهرمون خیلی قشنگ شده برفا مثل پنبه از آسمون میبارن انگار فرشته ها دارن خونه تکونی میکنن و پنبه های تشکاشونو می زنن خیلی قشنگ شده بهارم که خیلی خوشحال امروز تصمیم گرفته بودم به خونه برسم وای دوباره باید بریم بیرون شهر ما یه برنامه داریم که هر هفته کل خانواده دور هم جمع میشیم و میریم بیرون نهار بهارم کلی از این موضوع لذت میبره خیلی خوش میگذره ()یه چیزاشم که داخل پرانتز بمونه بهتره،بگذریم بچم امروز تا بعد نهار خواب بود بعدشم که بیدار شد دلش میخواست بره بیرون چادر بازی کنه ولی چون همه جا برفی بود نمی شد بلاخره تصمیم گرفتیم تا هوا تاریک نشده راه بیفتیم بریم خونه چون برف داشت خیلی شدید می شد خوب و...
1 اسفند 1389