سردرگمی
امروز که دارم این مطالب و می نویسم از یه دوره وحشتناک جون سالم به در بردم دو هفته پیش بهارم یک دفعه تب کرد 40درجه این تب وحشتناک تا 4روز ادامه داشت دکتر براش اموکسیسیلین تجویز کرده بود بعد از مصرف این دارو یکدفعه حالش بدتر شد در حدی که یک شب دوراز جونش انگار نمی تونست نفس بکشه سینش حسابی خراب شده بود تا صبح تو بغلم همین که نمی تونست نفس بکشه ریه میکرد و صدام می زد منم باهاش گریه میکردم شب وحشتناکی بود ، وای غذام که نمی خورد دیگه در حد فجیعی داشتم افسردگی می گرفتم نمی دونستم باید چه کار کنم بعد از حدود 10روز پرنسس مامان که کلی لاغر شده بود کم کم شروع به غذا خوردن کرد 2روزی خوب بود تا دوباره یکدفعه تب و اس اس و پاشم که حسابی سوخته بود دیگه میخو...
نویسنده :
مامان جون
10:57